۱۳۹۴ مرداد ۳, شنبه


به بچه های دبستانی می گویند «بابا» را بخش کن جواب می دهند دو بخش هست

حالا این ایه هم دو بخش هست
بخش دوم:
ان یکونوا فقراء

اگر بزرگترها نگران این هستند که پسر وضع مالی مناسبی نداره و یا این دختر که جهزیه نداره و یا سایر مشکلات مالی!
البته می گوید «اگر» بله حتما هم اینگونه نیست که وضع مالی خوب نباشد و چه بسا افرادی که وضع مناسب هم دارند و این واجب را بزرگترها فقط کافیست حمایت کنند

حال اگر آمدیم و تهیدست بود مانند اینکه خانه نداشت و ماشین و امکانات شروع زندگی.
دقت کنیم که عبارت فقرا جمع می باشد با کلی محدودیت ها!

دوستم می گفت:
امیدی به ازدواج نداشتم شخصی مرا راهنمایی کرد و مثل اینکه در کویر ابرها جمع شوند و باران ببارد همه نیروها به سمت من بسیج شدند!

چند ماهی بود که به نصایح بزرگ فامیل عمل می کردم، طولی نکشید که از دوست و آشنا به من گیر دادند چرا ازدواج نمی کنم! مثل اینکه ده سال گذشته با انها نبودم که بعد از سالها به یادم افتاده بودند! من هم که آه در سفره نداشتم بهانه می آوردم و می گفتم همسر شایسته پیدا نمی شود!
از تعجب روزگار با خانواده ای خوب آشنا شدم و به یکی از اون خانواده علاقه مند شدم ولی از اونجا که به راه و روش (نور 33) باید عمل میکردم و هیچ همگونی وجود نداشت و اختلاف از زمین بود تا آسمان « اختلاف ده سال در تحصیل فقط یک نمونه بود» و بلاخره اینکه در کارم مانده بودم.
البته علاقه ای دو طرفه که با حیا و حجاب هم ابراز شده بود ولی هیچ امیدی نبود!
و
مثل اینکه یکی از اشنایان را خداوند فرستاده بود تا حرکتی رخ بدهد یعنی فقط با یک زبان خیر «دست و استین بالا زدن» و جمع شدن الطاف الهی و در عین نا باوری با بهترین بنده خداوند زندگی ام را شروع کردم.

ده سال بود که از زمان ازدواجم تاخیر افتاده بود و سه ماه به راه کاره های قران عمل کردم و ده سال هست که زندگی مشرک دارم!
می گفت ای کاش از اول می دانستم که چه کار کنم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر