۱۳۹۵ خرداد ۲۲, شنبه



سوره_فلق
قسمت اول

« قل »

سه مرحله برای وقوع یک ماجرا لازم است اول تفکر یعنی فکر کردن در مورد یک کار یا موضوع. در کتاب آسمانی هم نخست دعوت به تفکر می کند و توجه انسان را به پیرامون خود و طبیعت جلب می کند. شخص متفکر از عالم اطراف خود درس می گیرد و حتی بدون راهنما از طبیعت الهام می گیرد و خداوند را به یکتایی ستایش می کند همانند ابراهیم ع البته تفکر فقط جنبه مذهبی نداشته و برای اقتصاد یا ازدواج و... هم لازم است. آدمی با تفکر به اسرار رموز هستی دست یافته و زندگی خود را متحول کرده است. در کسب مال افرادی که ابتدا تفکر کرده اند و با الهام از دنیای پیرامون خود و همچنین طبیعت گام برداشته اند موفق بوده اند.
همچنین قبل از ازدواج اگر اندیشه والا وجود داشته باشد می توان انتظار پیوند موفقی را داشت. در زندگی افراد پیروز هم این ایده وجود دارد یعنی تفکر از جایگاه بالایی بر خوردار است.
دوم گفتن آنچه از فکر عبور کرده است مانند اینکه در مورد آنچه اندیشیده ایم آن را بر روی کاغذ بیاوریم و یا در مورد آن با دیگران سخن یگوییم و حتی به خودمان یادآوری کنیم. اگر هر روز به خودمان بگوییم ( من موفق هستم )( من جذاب هستم )( من توانمند هستم ) باعث می شود آنچه در اندیشه ما عبور کرده یک پله بالا تر رود و تبدیل به انرژی گفتاری شود این قابلیت به روح و جسم ما قدرت می بخشد تا برای مرحله بعد آمادگی پیدا کنیم. برای یه دست آوردن روزی پاک اگر تفکر شود و هر روز به خود بگوییم من در کسب مال فردی توانمند هستم یا جملات مشابهی که بار مثبت فکری را به گفتار تبدیل کند، احتمال موفقیت را تا 50% افزایش داده ایم. برای ازدواج هم همین ایده یک پسر و یا دختر را به شجاعت لازم می رساند تا از فرصت مناسب استفاده کند. یا هر روز صبح که از خواب برمی خیزیم به خود یاد آوری کنیم ( الهی به امید تو ) « توکلت علی الله » همه انرژی های مثبت فکری را به گفتار تبدیل کرده ایم و شانس پیروزمندی خود را بالا برده ایم و خود را آماده جذب رحمت الهی کرده ایم.
« قل » در شروع سوره حکایت از همین نکته دارد یعنی در فکر و ذهن ما نگرانی هایی وجود دارد و ناشناخته ها و آسیب هایی را در کمین خود متصور می شویم که آن را به زبان می آوریم و اثر انرژی فکری را به گفتاری افزایش می دهیم.
سوم انجام کار است که به سخن در آمده. مانند اینکه (1) فردی فکر می کند که امروز از خانه بیرون میرود و با وسیله ای خود را به مقصد می رساند (2) ایده خود را به زبان می آورد و یا به اطرافیان می گوید  « من امروز به استخر می روم » (3) گفتار خود را به فعل می رساند و به قصد مقصد حرکت می کند. اهمیت انجام کاری که به گفتار درآمده بسیار بالا است و خداوند به مومنین می فرماید ( چرا سخنی می گویید که به آن عمل نمی کنید! این رفتار بسیار آسیب رسان است در پیشگاه پروردگار)
بهتر است هیچ گفته اضافی و یا تعهد آوری را نپذیریم و یا نگوییم مگر برای انجام آن بخواهیم قدم برداریم. اگر به زبان آورده شد که ( من امروز ورزش می کنم ) حتما گفته به انجام رسانده شود. این رفتار صحیح به قدرت نفس کمک میکند و از انسان شخصیتی استوار می سازد بر عکس افرادی که به گفته های خود عمل نمی کنند از آنها شخصیتی سست و ضعیف می سازد پس  لازم است برای نتیجه گرفتن تلاش کرد.





#فلق 

۱۳۹۴ اسفند ۲۲, شنبه

ازدواج اجباری




ازدواج اجباری،  مهریه، روابط زن و شوهر،  سازگاری و سازش در خانواده

سوره: 4 , آیه: 19

يا ايها الذين آمنوا لا يحل لكم ان ترثوا النساء كرها ولا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتيتموهن الا ان ياتين بفاحشه مبينه و عاشروهن بالمعروف فان كرهتموهن فعسي ان تكرهوا شييا و يجعل الله فيه خيرا كثيرا 
ای اشخاصی که دین را پذیرفته اید، شما مجاز نیستید زنهائی را که به شما علاقه مند نیستند صاحب شوید و همچنین «مجاز نیستید» زنهای خود را در تنگنا قرار دهيد تا برخی از آنچه به آنها بخشیده اید را باز پس بگیرید مگر آنکه به رسوایی آشکار فرا رسند و با زنان خود به خوبی رفتار کنید پس اگر همسرتان مورد پسند شما نبود  چه بسا که چیزی مورد خوش آیند شما نباشد و خداوند درون آن برتری های فراوانی قرار داده باشد.




این حکمی است مربوط به انسانهایی که به خداوند ایمان دارند و ایمان یعنی به محدوده سلامت وارد شدن. شخصی که خداوند را باور دارد در نتیجه عمل به راه کار دینی به آسایش در دو دنیا دست می یابد. یکی از قوانین خداوند در مورد ازدواج حکایت از حلال نبودن! ازدواج با عدم رضایت زن، می باشد. حلال یعنی مجاز و « لا یحل » = غیر مجاز
پس شخص با ایمان مجاز نیست به...« ترثوا» ارث به معنی صاحب شدن است. اگر خانمی بی صاحب شد و پدر یا شوهر که وظیفه سرپرستی به عهده آنها است، فوت کرد و یا به هر شکل و دلیل دیگر، خانمی در جامعه تنها ماند ( گاه زندانبانان برخی از زنان را به اجبار به عقد خود در می آورند یا افراد مذهبی که از درماندگی یک زن و اجبار او سوء استفاده می کند و..) به این حالت ارث بردن به مفهوم صاحب شدن اطلاق می شود. ارثیه هم همین است، مالی که صاحب ندارد بین عده ای تقسیم می شود یعنی صاحب پیدا می کند.
«کرها» به اکراه  یا از روی عدم علاقه یا اجبار با شخصی ازدواج کردن. در واقع افراد مذهبی همان رفتار کفر گونه را در پوشش مذهب تکرار می کنند ولی هم خودشان و جامعه را توجیه می کنند. یکی از غیر مجازهای دینی ازدواج اجباری است. برای مرد چه عقد بخواند یا نخواند فرقی از نظر مجاز بودن نمی کند و برای زن هم تا زمان اجبار، مغفرت همراه دارد. یعنی با خواندن صیغه عقد آنها زن و شوهر نشده اند و هر زمان که زن از شرائط اجبار نجات یافت نگران گذشته نباشد و رابطه زن و شوهری هم حاکم نشده است. کراهت با توجه به ادامه آیه که خواهیم دید یعنی دوست نداشتن، بی علاقگی
از دیگر نکات آیه می توان نتیجه گرفت که شرط حلال بودن ازدواج در رضایت است.
«نساء» به خانم گفته همانطور که در زبان انگلیسی برای دختر یک عبارت وجود دارد و برای زن عبارت دیگر در اینجا هم عموم خانم ها گفته شده است.
جالب است که خداوند نفرموده (حلال نیست که اگر زن راضی نیست با او ازدواج کنید) از کلمه نکاح در عربی استفاده نشده و با عبارت ( ارث) به معنی تصاحب کردن نشان داده که اصلا نکاح معنی ندارد.
در ابتدای آیه خداوند به ازدواج از روی علاقه اشاره دارد و در وسط آیه زندگی ملایم و عاشقانه را سفارش می کند و در آخر به مرد می گوید اگر به همسرت علاقه نداری از او جدا نشو و با خوشی زندگی را ادامه بده.
مرد مجاز نیست خانمی را که علاقه ندارد به نکاح در آورد ولی در مورد دو نفر که با هم زندگی مشترک دارند اگر مرد به همسرش بی علاقه شد نباید از او کناره گیری کند!
(در یک برداشت آزاد از ابتدای آیه می گوییم:  ای اشخاص با ایمان بر شما مجاز است که ازدواج کنید با خانمی که به شما علاقه دارد.)

 ولا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتيتموهن...

و « بر مومنین مجاز نیست که زنان »  خود را در تنگنا قرار دهند تا برخی از آنچه به همسران خود بخشیده اند را باز پس بگیرند.
مرد به زن خود کادو و یا مهریه را می دهد گاهی طلا و یا ملکی را بنام زن خود می کند. این بخشش می تواند بخشی از مهریه باشد یا یک کادو، فرقی ندارد. گاهی مرد برای طلاق به همسرش می گوید تا مهریه را نبخشی طلاق نمی دهم و یا همسرش را تحت فشار و آزار قرار می دهد تا از مهریه در گذرد. به هر صورت مرد با زن خود نامهربانی می کند و با فشار آنچه را بخشیده، باز پس می گیرد. خداوند این رفتار را مجاز نمی داند یعنی اموالی که پس گرفته می شود حلال نیست.

 الا ان ياتين بفاحشه مبينه..
مگر آنکه به رسوایی آشکار بیاید..

مرد اگر مهریه را داده است و یا هدایایی را به همسرش بخشیده است می تواند آنها را باز پس بگیرد به این شرط که زن مرتکب خطای بزرگی شده باشد. آوردن خطا به معنی مرتکب شدن گناه می باشد و فاحشه شامل گناهان بسیار زشت از قبیل همجنس بازی و زنا و رفتارهای غیر اخلاقی با ضریب گناهان کبیره می شود. پس اگر خانمی به اشتباه درگیر روابط دوستی شده ولی به گناه فاحش دچار نشده از این گفتار استثنا می باشد. نکته بعدی در آشکار بودن زشت کاری بیان شده به این مفهوم که گمان به خطا کاری قابل قبول نیست و دلایل محکمی بر فساد زن باید وجود داشته باشد و اگر بدکاره بودن زن به صورت علنی بود یا برای قاضی قابل یقین باشد یا مرد دیده باشد در این شرائط مرد می تواند مهریه را ندهد یا آنچه داده است را باز پس بگیرد و آنچه را گرفته حلال است. این فرمان در قوانین جوامع اسلامی قابل استناد و قابل اجرا است. خداوند در سایر آیات به برخی از مسلمانان هشدار می دهد که با بهتان زدن سعی در پایمال نمودن حق همسر خود نداشته باشند زیرا که این مجوز عاملی می شود تا عده ای همسر خود را به خیانت کاری متهم کنند ولی آنچنان که در آیه دیدیم اثبات و یقین به فساد شرط در نظر گرفته شده است.
درسهای اجتماعی تا این قسمت از آیه:

حاکمان و رهبران محله ای یا شهری و کشوری مجاز نیستند اموال مردم را صاحب شوند. ( دولت ها معمولا با نوشتن قوانین و اجرای آن خود را صاحب داراءی های مردم می کنند. قوانین و جریمه های سنگین و یا مالیات های مستقیم و غیر مستقیم و تصاحب زمین و هر نوع از اموال) همچنین در تنگنا قرار دادن مردم هم خارج از مفاهیم دینی است. و حکومت هایی که جامعه خود را در فشار قرار می دهند به دور از ایمان هستند. باز پس گرفتن دارائی هایی که در دست افراد تبهکار جامعه است و تقسیم آن در بین سایر جامعه با حق همراه است.    ((خداوندا ما را از ظالم بودن حفظ بفرما  ))
#رفتارباهمسر

و عاشروهن بالمعروف..و با همسر خود به خوبی رفتار کنید...

معاشرت شامل هر نوع رفتار بین زن و شوهر می شود. ارتباط کلامی یا ساعاتی را در کنار هم سپری کردن و مسافرت و همه با هم بودن های یک زوج را شامل می شود حتی روابط اختصاصی زن و شوهر و از دید پروردگار باید با نیکی همراه باشد همانطور که امر به معروف داریم در هر نوع با هم بودن زن و شوهر هم (معروف) وجود دارد. پس توصیه به زوجها برای داشتن مهربانی و عاشقانه، امر به معروف محسوب می شود و در خانواده ای که ادب، احترام، دوستی، وجود دارد این رفتار با کلام خداوند همراه شده است. اگر هم اختلاف یا مشاجره ای هم صورت گرفت با گذشت و برگشتن به سمت یکدیگر می توان بنیاد خانواده را حفظ کرد. (از نشانه های افراد با ایمان به نحوه رفتار آنها با همسرانشان می توان پی برد.) همانطور که قبلا گفته شد وجود زن و مرد در ابتدا یکی بوده و ازدواج با یکی شدن مجدد زن و مرد هراه است و احترام مرد به همسر به معنی بالا بردن شخصیت خود می باشد. حفظ و بالا بردن شخصیت همسر در مفهوم کلامی آیه دیده می شود.  رفتار نیک با همسر، به معنی پذیرش سفارش خداوند است و پیشنهاد به زن و شوهر ها برای مهربانی، امر به معروف منظور می شود. عدم شناخت از قرآن و برداشت های اشتباه باعث شده تا گروهی بر این باور باشند که خشونت وکوچک شمردن زن با باور های دینی همراه است و آیاتی را هم نشانه می آورند اما آنچه خداوند واجب کرده معاشرت به خوبی و نیک رفتاری است. یکی از اتهامات علیه مسلمانان در رفتار با همسرانشان نشان داده می شود و دین را خشن و عاری از عاشقانه نشان می دهند و مذهب را کج و معوج معرفی می کنند و برخی از پیشوایان دینی هم بر گفتار مغرضانه صحت گذاشته اند اما همان طور که از کلام خداوند مشخص است دوستی و آمیزش بین زن و شوهر همراه با رفتار پسندیده توصیه شده است.

فان كرهتموهن فعسي ان تكرهوا شيئا و يجعل الله فيه خيرا كثيرا

پس اگر همسرتان مورد پسند شما نبود  چه بسا که چیزی مورد خوش آیند شما نباشد و خداوند درون آن برتری های فراوانی قرار داده باشد.

 اگر بعد از ازدواج احساس محبت لازم به وجود نیاید و یا به اشکال مختلفی همسر، مورد پسند واقع نشود در حالی که فرد مورد نظر اهل ایمان باشد مانند اینکه زیبایی زن به دل مرد ننشیند یا مرد برای خانوم خوش سیما نباشد یا سایر احتمالاتی که در دل نشین بودن و جذب همسر اثر گذار است وجود نداشته باشد در این حالت دو پیشبینی وجود دارد 

اول خداوند مثال می زند که برخی امور مورد پسند ما نیست ولی برای ما بسیار پر منفعت است فرض بفرمایید رشته تحصیلی مورد علاقه نیست ولی در پایان تحصیل کار وجود دارد و هم منافع متعدد مانند شهرت و ثروت و .... پس کاری انجام شده که مورد علاقه نبوده ولی فوائد بسیاری برای آن وجود دارد.با ذکر این مثال خداوند می خواهد بگوید که اگر همسر دلنشین نبود ایرادی ندارد چه بسا که مهربانی و خصلتهای خوب بسیاری را خداوند در جبران کم بود، به او داده باشد. یه هر شکل اندرز خداوند به ادامه زندگی است. 

دوم حالتی است که زن و شوهر از یکدیگر جدا می شوند که نکاتی هم دارد ولی توصیه خداوند نیست و تصمیم فردی می باشد که در آیه بعد نشان داده شده است.

دوستی تعریف می کرد، با دختر خانمی که خداپسند بود زندگی مشترک را آغاز کرد ولی سیمای او برایش دلنشین نبود  ولی در طول سالیان، خیر و برکت و امتیازهای بسیاری برایش داشته و امروز او را زیباترین هم می بیند.

یاد آور باید شد که منظور مشکلات اخلاقی و یا رفتار و صفت های ناپسند نیست که با آن کنار آمد بلکه ظرافت های زندگی مانند خوش صدایی یا زیبایی یا جذابیت های دیگر که به دلنشین بودن ارتباط دارد مقصود بوده است.













۱۳۹۴ اسفند ۱۲, چهارشنبه

دو شرط استقلال از خانواده

آیه 6 سوره نساء

وابتلوا اليتامي حتي اذا بلغوا النكاح فان آنستم منهم رشدا فادفعوا اليهم اموالهم ولا تاكلوها اسرافا و بدارا ان يكبروا ومن كان غنيا فليستعفف ومن كان فقيرا فلياكل بالمعروف فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهم وكفي بالله حسيبا 

و بی سرپرستان را در مسیر زندگی پرورش دهید تا رسیدن به زمان ازدواج پس اگر در ایشان نشانه های کمال را دیدید....



وابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح.. و بی سرپرستان را در مسیر زندگی پرورش دهید تا رسیدن به زمان ازدواج...

(هرچند آیه در مورد یتیم راهنمایی کرده است ولی اصول تربیت فرزند هم در این مفاهیم بیان شده است)
کودکان و نوجوانان کم سن و سال که تحت سرپرستی هستند برای اینکه بتوانند روی پای خود بایستند مورد آموزش و امتهان قرار بگیرند حتی تحمل سختی برای پرورش لازم است تا کودک استعدادها و تونایی های لازم را به دست آورد. در اختیار قرار دادن تجربیات کاری و زندگی در اختیار فرزند بدیهی است و حالا همان رفتار نسبت به یتیم توصیه شده است. اما تا چه زمانی فرزند یا یتیم درس بخواند و تجربه کسب کند؟ مانند دوره کنونی آیا پدر و مادر یا سرپرست باید تا سن بالای 20 و یا 30 به آنها خدمات دهد یا همانند کشورهای اروپایی از یک سنی بچه باید خودش مستقل بزرگ شود؟ خداوند به دو شرط اشاره می کند اول: یادگیری مهارت های زندگی و به دست آوردن تجربیات خانواده تا « رسیدن به سن ازدواج » یعنی برقراری رابطه جنسی. بلوغ به معنی رسیدن می باشد و مثلا اگر ما میوه ای را خرید می کنیم از میوه های رسیده انتخاب می کنیم و با عقل همراه نیست که میوه کال را گاز بزنیم. پسر و دختر هم لازم است توانایی امور زناشویی را داشته باشند و ازدواج کودکان و نوجوانان با این شرط اول منتفی است .

فان آنستم منهم رشدا...پس اگر در ایشان نشانه های کمال را دیدید....

در ابتدا نوجوان به رشد جسمی و جنسی دست می یابد و در جوانی توانایی های فکری و عقلی او کامل می شود. بلوغ جنسی به معنی صاحب کمال شدن نیست در ازدواج به این شرط دوم باید دقت کرد که زن و شوهر با درک و احترام متقابل با هم زندگی دوستانه ای را داشته باشند. مهارت های زندگی، آموزشی هست از طرف پدر و مادر برای فرزند و هر آنچه نمایان گر عاقل بودن است در خواستگاری مورد دقت قرار گیرد. بسیاری هستند که فقط بالغ شده اند و فاقد کمالات هستند و اقدام به ازدواج می کنند که با مشکلات همراه است. پس همانگونه که خداوند فرموده، دو آیتم رشد جسمی«جنسی» و خردمند بودن لازمه استقلال از خانواده است که برای ازدواج هم زیربنای یک زندگی موفق می باشد. «در صحبت های قبل از ازدواج به این موارد دقت شود» از این نکته تربیتی می توان دریافت که استعدادهای فرزندان را پرورش داد و آزمایش کرد و با مشکلات روبرو کرد و در نهایت جوان روی پای خودش بایستد، و در زمان مناسب مستقل از خانواده رشد کند.

در حال تکمیل... 
#تربیت فرزند#رفتار با کودکان یتیم







۱۳۹۴ بهمن ۲۸, چهارشنبه

پرداخت مهریه در قرآن

سوره نساء آیه 4


وآتوا النساء صدقاتهن نحله فان طبن لكم عن شيء منه نفسا فكلوه هنيئا مريئا.
و با رغبت به زنهای خود پرداخت کنید آنچه پیمان بسته اید و اگر زن شخصا برای شما مقداری از آن  عهد را گذشت کرد پس بخورید بدون دغدغه و گوارای وجودتان


وآتوا النساء صدقاتهن نحله... و پرداخت کنید به زنهای خود آنچه پیمان بسته اید با رغبت...


فرض را بر ایمان می گیریم و مهریه معقول که حداکثر معادل مازاد درآمد یک مرد در طول ده سال است در این شرایط مرد با زن پیمان می بندد تا این اندوخته مالی خود را به زن بدهد و پیوند زناشویی شروع شود. خداوند این پرداخت منصفانه را واجب کرده است و همانند نماز که واجب است یا ازدواج که واجب است، پرداخت مهریه هم طبق این آیه واجب شده است. 
«صُدَقَة» به معنی قول و قرار است یعنی همان تعهدی که در ابتدای زندگی مشترک مرد نسبت به زن می دهد. و «نساء» شامل کنیز یا یک همسر یا حداکثر چهار زن می شود. بر مرد واجب است به قول خود عمل کند اما اگر تعهد فراتر از توان مرد بود آنچه لازم هست محاسبه حد اکثر ده سال مازاد درآمد می باشد و آنچه با ارقام صد یا هزار سکه مرقوم می شود خارج از انصاف است و به قول پروردگار کریم : «ولا نكلف نفسا الا وسعها» و هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمى‏ كنيم.
نمی شود نذر کرد که روزی هزار رکعت نماز خواند یعنی تعهدی که قادر به انجام نباشد!
قابل توجه پسر ها و دختر های مجرد و مومن! قول و قرار مهریه باید قابل اجرا باشد. اگر خانمی مهریه فرا توان مرد را معلوم کرد با اهداف غیر خدایی مانند برای فشار به مرد در شرائط مختلف..و .. این رفتار به دور از عدالت و مسیر معلوم شده خدایی است و آنچه از دید قرآن واجب است همان استطاعت مرد است. و مرد «مومن» هم اگر به دنبال خداوند است توجه کند دختر خانمی که مهریه فرا طاقت تعیین می کند از نظر ایمانی جای تامل دارد! و این رفتار غیر خدایی مانع از انجام واجب الهی می شود! 
این همانند تعهدی است که منجر به ترک نماز شود یا شکستن روزه و می دانیم که خواندن نماز یا روزه واجب است همانطور تعهدی که اجرایی نباشد هم باطل است! 
«نحله» یک مثال ساده: یک وقت نماز می خوانیم فقط برای رفع تکلیف و انجام واجب گاهی نماز می خوانیم با اشتیاق. پرداخت مهریه برای مرد مومن انجام یک فریضه است که خداوند می فرماید در زمان پرداخت با شوق و علاقه مهریه را پرداخت کن ( با رضا و رغبت)


ان طبن لکم عن شیء منه نفسا.. اگر باقی گذاشت برای شما چیزی از مهریه را شخصا...

«ان» پرداخت مهریه واجب است ولی اگر زن تصمیم به بخشش بگیرد این وظیفه از دوش مرد برداشته می شود .«طبن» البته بخششی که از روی رضایت باشد و خانم مایل به گذشت باشد و اگر گذشت از مهریه از روی اجبار یا فشار یا... باشد باعث نمی شود آنچه بر مرد واجب شده از او ساقط شود! (شرعا مرد بدهکار است)«لکم» زن ممکن است مهریه خود را به فرزند یا خانواده منتقل کند و بخششی هدف است که نسبت به همسر باشد و اگر زن مهریه خود را به دیگری واگذار کرد این وظیفه شوهر است که همچنان به تعهد خود عمل کند.«عن شیء منه» مهریه ممکن است مال یا ملک و هر چیزی باشد و مرد از شروع ازدواج شروع به پرداخت می کند و زن اگر در اثر بخشش مهریه نیازمند نشود (ممکن است مرد فوت کند یا طلاق بدهد) و زن هم بخشی از مهریه را دریافت کرده ولی نسبت به مابقی می خواهد گذشت کند ایرادی ندارد. این عبارت نشان می دهد شوهر به واجب عمل می کند و ممکن است چند سالی را به تعهد خود عمل کرده باشد ولی زن که خود را بی نیاز می بیند، مرد را از انجام فریضه الهی معاف می دارد. البته زن ممکن است همه مهریه خود را دریافت کرده است و حالا می خوداهد بخشی را که دریافت کرده است به همسر خود برگرداند که آیه بیشتر به این حالت نزدیک تر است.«نفسا» یعنی خود زن تصمیم به بخشش داشته باشه و پدر زن یا سایر اقوام نمی توانند این بدهی را تغییر دهند. در شروع زندگی سایرین در مورد مقدار مهریه تصمیم می گیرند ولی سخاوتمندی به عهده خود زن گذاشته شده است. مهم است بدانیم این ثروت به زن می رسد و روش برخی از مسلمانان که پدر عروس مهریه را می گیرد بدون انتقال به دخترش، با این کلام خداوند همراه نیست و بر خلاف تقوا می باشد. رسم غیر دینی و غیر اسلامی مهریه در جامعه با هدف فشار و زور ورزی زن و مرد نسبت به همدیگر اجرا می شود. مردهای بسیاری به زن می گویند تا مهرت را نبخشی با تو زندگی نمی کنم یا طلاق نمی دهم یعنی مهریه عامل فشار هست. این آیه می گوید بخشش مهریه با رضایت قلبی قبول است!برای زن هم مهم است بداند مهریه همانند تامین اجتماعی برای پشتیبانی او در نظر گرفته شده است و گذشت از مقداری باشد که به آینده او آسیبی نرساند.پروردگار اشاره کرده است به (شيء) که بهتر است تعهد مرد نسبت به زن از اشیاع باشد تا سکه و پول نقد. اگر در توان مرد هست که خانه ای را برای همسرش به عنوان مهریه در نظر بگیرد بهتر است تا معلوم کردن پول و سکه. (ماشین، زمین، مغازه و....)


جالب است بدانیم خداوند نگفته است مهریه بلکه به تعهدی اشاره کرده که نشان دهنده صداقت مرد است. مرد برای اثبات دوست داشتن و درستکاری خود به زن متعهد می شود هدیه ای بزرگ را عطا کند همانطور که در سطح پایین تر پسر به دختر خانم کادو های کوچکی می دهد تا توجه دختر را به خودش جلب کند. این عبارت: «صدقاتهن» تعهد به روراستی در عشق معنی می دهد که زن با توجه به رضایت و درک این دوستی از جانب مرد اقدام به احسان می کند و زن هم برای نشان دادن محبت خود به مرد زندگی اش اقدام به بذل می کند. و همچنین هر زن و شوهری با همدیگر دوست باشند و با رو راستی با یکدیگر زندگی کنند همه این مفاهیم در همین کلمه مختصر گفته شده بود.

فکلوه هنییا مرییا.. پس بخورید بدون دغدغه و گوارای وجودتان .

در نتیجه بخشش زن نسبت به شوهر حالا به مرد گفته می شود که بخور! 
هر آنچه ما از آن استفاده می کنیم، جذب وجودمان می شود. نگاه کردن به فیلم یا گوش کردن به موسقی و خانه و ماشین و.. همگی به درون ما کشیده می شود. منافعی که درون ما را پرورش می دهد گاه با پاکی همراه است یا آلودگی ممکن است داشته باشد. بعد از خوردن خوراک سالم احساس نشاط به انسان دست می دهد و اگر غذای مانده و فاسد وارد بدن شود به دل درد و یا بیمارستان ختم می شود. آقایی که همسرش را فریب می دهد یا به اجبار مهریه را بالا می کشد از دید این آیه همانند خوردن غذای مسموم است که عواقب بدی را در پی خواهد داشت. و اگر زن گذشت کند اموال گوارا هست و مرد را دچار پریشان حالی نمی کند.
«هَنِیئًا» به نوشیدنی یا خوراکی گوارا گفته می شود. فرض کنید سر سفره غذا یا رستوران هستید و خوراکی را به شما تعارف می کنند که بسیار مورد علاقه شما هست و از خوردن آن لذت می برید و بعد از خوردن هم دل درد یا سردی یا گرمی یا.. وجود ندارد یک احساس آرامش.
«مَّرِیئًا» یعنی غذای سبک و آنچه که راحت از گلو پایی رود. (راحت الحلقوم) را ایرانی ها معمولا شنیدن و کنایه از آسان بودن در بلعیدن هست. این دو عبارت دست مایه بسیاری از دعاها شده است چه در سر سفره یا برای ازدواج یا خرید ملک و...
«« خدایا به ما روزی بی دغدغه و گوارای وجودمان عطا فرما....»»
مهم است بدانیم از دید پروردگار در این آیه مرد شروع کرده به پرداخت مهریه و یا همه آن را ادا کرده است و سپس زن نسبت به بخشش باقی مانده یا برگرداندن بخشی از مهریه اقدام می کند. باباطاهر در یک دوبیتی گفته:
چه خوش بی‌مهربانی هر دو سر بی
که یکسر مهربانی دردسر بی
یعنی یک ارتباط دوطرفه و متعادل که خداوند در آیه این توازن را برقرار کرده است. هم مرد و هم زن هر دو نسبت به یکدیگر گذشت دارند.

در حال تکمیل









۱۳۹۴ بهمن ۱۱, یکشنبه


سوره نساء آیه 3

وان خفتم الا تقسطوا في اليتامي فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثني وثلاث ورباع فان خفتم الا تعدلوا فواحده او ما ملكت ايمانكم ذلك ادني الا تعولوا 
و اگر در مورد زنان بی سرپرست بیم دارید که انصاف را در حق آنها رعایت نکنید پس از آنچه خوش دارید با زنها ازدواج کنید، دو یا سه یا نهایت چهار زن بگیرید و اگر نگران هستید که بین چند زن نتوانید به انصاف رفتار کنید پس با یک زن ازدواج کنید و خواه با کنیزتان پیوند زناشوئی ببندید این به سرکش نشدن نزدیک تر است.

وان خفتم الا تقسطوا في اليتامي.. و اگر در مورد زنان بی سرپرست بیم دارید که انصاف را در حق آنها رعایت نکنید....


واژه یتیم شامل سه گروه می شود که در ابتدای سوره نساء همه این گروه ها را معرفی می کند و بر خلاف دیدگاه عمومی که تصور می شود یتیم فقط به کودکان بی سرپرست گفته می شود، خط بطلان می کشد. این واژه در آیه 3 به معنی زنان بی سرپرست می باشد و در آیه 5 به افراد بی خرد اشاره دارد و در آیه 6 به بچه های بی سرپرست اشاره می کند. می خواهیم بدانیم که پروردگار در مورد ازدواج نگفته با کودکان و نوجوانان ازدواج کنید! حتی دختران بی سرپرست هم شامل این دستور نمی شود همانطور که در آیه 6 خداوند می گوید برای ازدواج آنها قدم بردارید!
اما مقصود از (زنان بی سرپرست) چه کسانی هستند؟ خانم هایی که ازدواج کرده اند و به دلایل مختلف اکنون مجرد هستند و در جامعه ممکن است رها شده باشند یا حتی ثروتمند ولی دیدگاه سرپرستی به عهده مرد است را پذیرفته و کار و تلاش را وظیفه مرد می داند و ثروت خود را برای تجارت در اختیار یک مرد (امین) برای تجارت قرار می دهد.. نمونه های فراوانی را می شود عنوان کرد ولی شرط بسیار مهم در پذیرش اصل سرپرستی می باشد. ممکن است خانمی این ایده را قبول نداشته باشد و فعالیت اقتصادی و سرپرستی را از روی اختیار به عهده خودش بداند که مقصود این ایه نیست. خدیجه همسر پیامبر شخصی توانا بود که خود می توانست برای تجارت قدم بردارد ولی پایبندی  به اصول سرپرستی باعث شد تا محمد  امین را برای سرپرستی اموال در تجارت انتخاب کند. زنان بی سرپرست ممکن هست اموالی داشته باشند یا فاقد ثروت باشند. از آنجا که هدف، سرپرستی مرد از زن می باشد منظور پسرهای جوانی نیستند که برای شروع زندگی به حمایت بزرگترها نیازمند هستند. در سوره نور خواندیم که برای ازدواج پسر و دختر  واجب است بزرگترها حمایت کنند یعنی هنوز پسر توانایی تشکیل زندگی را ندارد و نمی تواند روی پای خودش بایستد. در اینجا حرف از مردی زده می شود که به حمایت نیازی ندارد بلکه خودش توانایی حمایت دارد. خودش خواستگاری می کند و دست همسرش را می گیرد و نیازی به پشتیبانی اطرافیان ندارد!

اما منظور از عدالت در مورد زنان بی سرپرست  چه نکاتی هست؟ برای یک مرد قابل قبول نیست که خانمی را رها شده ببیند و نیازمند حمایت، در حالی که پشتیبانی ندارد. دقت کردید که اگر ماشین یک خانم پنچر شده باشد عده ای مرد سعی در حمایت از آن خانم دارند و یا مراقبت از زنها و بچه ها یک احساس درونی بسیار قوی هست که مردها نسبت به جامعه دارند و اگر این استعداد پرورش پیدا بکند باعث ایجاد یک جامعه محکم می شود. یکی از عواملی که در قدیم باعث می شد مردها برای دفاع از کشورشان قدم بردارند همین استعداد بود که امروزه این روحیه حمایت گری  رو به نابودی است.
برای یک مرد مومن این نگرانی وجود دارد که تکلیف زنان بی سرپرست چه می شود و چگونه به تکلیف الهی خود عمل کند. پروردگار کار را ساده کرده و به مرد های با ایمان می گوید اگر نگران زنان بی سرپرست (مومنه) هستید پس با آنها ازدواج کنید..
هرچند که احکام قرآنی راحت می باشد ولی آنها را در بیشتر رساله ها و یا کتاب های دینی نمی یابید. شاید هم برای بسیاری عمل کردن به این آیات راحت نباشد فرض کنید مردی می خواهد ازدواج کند آیا یک زن (مومن) و مطلقه را انتخاب می کند یا یک دختر زیبا رو و...
یک سرویس کار پکیج (حدود 33 ساله) برای سرویس به خانه ما آمده بود از او پرسیدم ازدواج کرده ای گفت نه از او در مورد درامد پرسیدم گفت حدود 3 میلیون در ماه و یک طبقه خانه هم داشت یعنی هیچ مانعی برای حمایت از یک زن بی سرپرست و ازدواج نداشت ولی برای عمل به احکام خداوند ضعف داشت. جالب هست که به مردها می گوید زن بگیرید و آنها سستی می کنند! فکر کنید که زمان جنگ و دفاع از کشور که باید جان داد به این مردها می توان امید داشت؟
یکی از مفاهیم تقوا را در ازدواج ببینید . کسی که ازدواج می کند یک کار خداپسندانه انجام داده و تقوا را رعایت کرده است. این آیه در تقویت روحیه حمایت و پشتیبانی قابل توجه است و به جامعه دینی در دفاع از زنان رها شده توجه کرده است.

 فانكحوا ما طاب لكم من النساء...پس از آنچه خوش دارید با زنها ازدواج کنید....

اولین عبارت «فانکحو» فرمان به ازدواج می دهد یعنی یک واجب!
« فا » نتیجه گیری از قسمت اول آیه هست. اگر نگران زنان بی سرپرست هستید، نتیجه» پس ازدواج کنید!
همانگونه که رفتن به حج برای شخص توانا واجب است، ازدواج هم برای برقراری تعادل (عدالت) واجب است و اجرای این واجب الهی از مرد خواسته شده که قدم بردارد و تشکیل زندگی بدهد.
نکته بعدی در آزاد بودن مرد در انتخاب تعداد زن برای ازدواج است و به مرد می گوید ببین با نفس تو چه تعداد زن گرفتن هماهنگ تر است. بسیاری از مردها به دلایل مختلف خودشان را در تعداد همسر محدود می کنند و این با روحیه آنها در تضاد است و خداوند هم نمی گوید حتما یک همسر انتخاب کن یا چهار زن و این اختیار با مرد می باشد که تصمیم بگیرد.
«نساء» به خانم های بی سرپرست اشاره دارد و موقعی که « اليتامي» در اول آیه را زنان بی سرپرست ترجمه کردیم به علت وجود این کلمه در آیه بوده است. توجه به این نکته ضروری است که به دختر جوان کلمه نساء خطاب نمی شود همانطور که در زبان انگلیسی به دختر «دوشیزه» Miss گفته می شود و به زن شوهردار یا مطلقه یا بیوه  Mrs آورده می شود، در اینجا هم منظور زن مطلقه یا بیوه می باشد و مقصود دختران دوشیزه نیست که در مورد آنها خداوند امر می فرماید برای آنها فکر همسر باشید نه اینکه از آنها چند نفر را به همسری برگزیده کنید!
عدالت یعنی بر قراری تعادل. همانطور که در دادگا ها برای بر قراری توازن از نماد ترازو استفاده می شود در جامعه برای برقراری تعادل بین زن های مطلقه یا بیوه با مردها خداوند ازدواج این گروه را نسبت به هم واجب کرده است.
هدف از احکام قرآنی رسیدن به عدالت می باشد و رعایت تقوا یعنی احترام به روش برقراری تعادل فردی و اجتماعی.در امور مالی با پرداخت زکات، مالیات از طرف ثروتمندان و دریافت آن از طرف طبقه متوسط و پایین به توازن می رسیم و این شریعت خداوند است. اگر در شهر های بزرگ درامد لازم برای زندگی سه میلیون محاسبه شده طبق قوانین خداوند کسری بودجه این افراد را دولت و هر مرکز انحصاری قدرت از قبیل شهرداری ها و یا شرکتهای مخابرات و... که تبدیل شده اند به قول های اقتصادی باید تامین کنند!
عدالت قرآن به پرداخت زکات یا مالیات از افراد ضعیف جامعه حکم نمی دهد و آنها را دریافت کننده می شناسد. در بیشتر کشورها بار دولت و ثروتمندان را عموم مردم پرداخت می کنند. فرض کنید درآمد شخصی در ماه یک میلیون است و هزینه های لازم زندگی دو میلیون! این فرد در طول ماه بیست درصد از اموالش را به اشکال مختلف مالیات می دهد و شرکتها یا نهاد های عظیم که عمده ثروت یک کشور را در اختیار دارند با درآمد میلیاردی حتی یک درصد هم مالیات نمی دهند! اسم حکومت ها مهم نیست بلکه رفتار آنها در برقراری توازن اهمیت دارد. هدف از قرآن و احکام الهی هم رسیدن به عدالت است هرچند مفسران قرآن به گونه ای آن را بخوانند که مسئولیتی را شامل حالشان نکند!

مثني وثلاث ورباع...دو یا سه یا نهایت چهار زن بگیرید...

این پیشنهاد قرآنی برای جوامع بشری برای رسیدن توازن بین زن و مرد گفته شده است.زنان بی سرپرست امکان ازدواج همانند دوران دوشیزگی را ندارند و این از عدالت خارج است که آنها مجرد بمانند. ببینیم پیامبر چگونه رفتاری داشته است و رفتار رهبران دینی چه قدر محمد گونه است...
پیامبر در طول زندگی با خدیجه س همسر دیگری نگرفت شاید به دلیل پایبندی و تعهد بر تک همسری بوده و بعد از فوت بانوی اسلام سایر همسران پیامبر از نداشتن تعهد بر یک همسری آگاه بوده اند. فرض کنید شما رهبر سیاسی و اجتماعی یک گروه هستید آیا بعد از فوت همسر به امور کشوری رسیدگی می کردید یا به دنبال ازدواج می رفتید؟ حتما رهبر باید به امور مملکت و پیروانش اهمیت بدهد تا در فکر خود بودن و ازدواج!
پیامبر با یارانش به جنگ می رفتند و در بازگشت عده ای شهید شده بودند یا در گذشته که طلاق نسخ شده بود حالا دینی ظهور می کند که به پیروانش اجازه جدایی می دهد.. برای اینکه پیروان پیامبر به او اقتدا کنند پیامبر مسئولیت زنان بی سرپرست جامعه را به عهده می گرفت و با آنها ازدواج می کرد. روشی که هر رهبر صالح دینی نسبت به بازماندگان جامعه دارد. منظور از رهبر الزاما فردی تحت این عنوان یا رئیس جمهور و مدیر کل نیست هرچند که شامل حال این افراد هم می شود ولی از یک واعظ دینی تا هر فرد مسلمان که الگو می باشد را شامل می شود.
نکته آیه..
اگر در زمان قول و قرار برای ازدواج مردی به زنی بگوید که می خواهد چند همسر بگیرد، زن می داند و با علم تصمیم می گیرد که ازدواج کند یا نه ولی اگر مرد به زنی گفت تو تنها عشق من هستی این خارج عدالت است که بعدا به دنبال زن دیگر برود. برای خانم ها این پیام وجود دارد که ممکن هست به هر دلیل مرد زندگی شان را از دست بدهند و کنار آمدن با چند همسری برای یک مرد بهتر مجردی است. « دین یعنی تعادل فردی و اجتماعی و نشانه یک انسان مسلمان یا کشور مسلمان در مشاهده این برابری و توازن ها بروز می کند.» ازدواج یک نوع در قرآن تعریف شده با احکام مخصوص به خودش. ازدواج به شکل دائم و با قبول مسئولیت و سرپرستی مرد نسبت به زن وجود دارد که در صورت رضایت مرد برای چند همسری و موافقت زن، نهایتا چهار همسر امکان پذیر است. کمتر خانمی با ازدواج مجدد همسرش موافق است ولی اگر همان خانم مجرد شد با این حکم دیگر مخالفتی ندارد. صمیمیت بین دو زن یا دختران مجرد خیلی قوی هست و چه ایرادی خواهد داشت که با یک نفر ازدواج کنند؟ حتما این رفاقت دختر خانم ها را دیده اید که بسیار یک دل هستند ولی اگر یکی ازدواج کرد و دیگری ممکن هست سالها مجرد بماند ولی حس انحصار طلبی مانع از تقسیم شوهر بین دو دوست می شود. از دست دادن شوهر در نتیجه جنگ یا طلاق یا تصادف و.. ممکن هست در زندگی هر زنی رخ بدهد شاید همدلی خانم ها با هم نتیجه بهتری برای خودشان داشته باشد. صرف نظر از درست یا غلط بودن کار برخی از مردها برای مبارزه به کشورها اطراف می روند و مراسم تشییع برخی از آنها هم مرتب تکرار می شود. خودمان را بجای یک زن قرار دهیم که جنازه شوهرش را تحویل می گیرد. بعد از گذر زمان آیا این فکر به ذهن خطور نمی کند که چرا شوهر من زنده برنگشت یا برای چه کسی و هدفی جانش را از دست داد. آیا پیروان آن هدف و مکتب امروز مسئولیت مرا به عهده می گیرند؟ امور مالی و نیاز های روحی، جسمی من به عهده کیست؟ بی شک برای سیاست مدارها اهمیتی ندارد که یک زن بی سرپرست می شود و به او توصیه خویشتن داری می کنند در صورتی که اسلام (حقیقی) به همسری گرفتن زنان بی سرپرست شده را واجب می کند ( در صورت تمایل زن به ازدواج مجدد)  همین دستور برای سایر زنان مومنه که شوهر ندارند هم وجود دارد. و اما مرد یک ظرفیت محدود مالی و عاطفی دارد. تعدد زوج برای مرد به معنی چند برابر شدن روابط جنسی نیست یا در امور مالی بجز مسئولیت بیشتر نتیجه ای دیگر ندارد و با این دو دلیل منطقی نیست که مردی به دنبال زن دوم برود مگر به دلیل اول آیه.  پسرهای مجرد بسیاری هستند که برای ازدواج نیازمند خانه و شغل هستند و در صورت حمایت رهبران سیاسی و مذهبی، جامعه نامتعادل کنونی به توازن می رسد و شاهد مشکلات مجردی نخواهیم بود.

  فان خفتم الا تعدلوا فواحده...پس اگر نگران هستید که بین چند زن نتوانید به انصاف رفتار کنید پس با یک زن ازدواج کنید...

نگرانی از رعایت نکردن عدالت برای مرد مومن بسیار مهم است همان نگرانی که باعث می شد خداوند فرمان به پیوند زناشوئی با زنان بی سرپرست را بدهد اکنون به واجب بودن رعایت انصاف بین زن ها توجه می کند. و اگر مردی نگران بود!  یعنی مرد مومن به دنبال تمع کاری جنسی موقت نیست بلکه هدفش از ازدواج برقراری تعادل در بین زن های مومنه می باشد و اگر از رعایت نکردن عدل در بین زنها خوف داشت! می شود خدا ترس !  شخص مومن می داند که اگر بی عدالتی کرد از رحمت خداوند دور می شود. اگر همه این نگرانی ها وجود داشت نتیجه می گیریم که با یک زن بی سرپرست ازدواج کند و نتیجه دیگر »» برای شناخت مرد مومن به دقت او در رعایت عدالت و ترس از بی انصافی می توان او را متمایز کرد.
اگر دولت مردان و رهبران مذهبی با انصاف به مردم کشورشان خدمت می کردند نشانه خوبی بود و اگر وضع جامعه حاکی از نامتعادل بودن معیشت، مسکن،مالیات، درآمد و...باشد جای این پرسش باقیست که آیا کسی نگران انصاف در حق مردم هست ؟


 او ما ملكت ايمانكم ... و خواه با کنیزتان پیوند زناشوئی ببندید...


برای عدالت، مرد چند زن به همسری اختیار می کند و اگر دل فکر انصاف بود با یک زن ازدواج می کند یا یک کنیز را به همسری بر می گزیند...خیلی مهم هست که بدانیم آنچه در مورد کنیز وجود دارد ازدواج هست و بدون عقد دائم امکان حلال بودن رابطه وجود ندارد. و در مورد ازدواج شرط ایمان وجود دارد پس نمی توان با کنیز مشرک ازدواج کرد. یعنی نمی شود در جنگ بین مسلمانان و کفار اینگونه گفت که زن ها کنیز هستند و داشتن رابطه مجاز است! 
حتما باید بین کنیز و مرد عقد و ازدواج دائم وجود داشته باشد همانطور که در آیه 58 سوره نور اشاره می کند اگر کنیزی بخواهد وارد اتاق زن و شوهر شود در سه زمان مختلف باید اجازه بگیرد همانند فرزندان خانه که آنها هم باید اجازه ورود بگیرند. یعنی کنیز زوجه نیست و با فرزند  در امور جنسی فرقی ندارد! خلاصه هیچ رابطه زناشوئی حلال نیست مگر به ازدواج همانند سایر زن ها.
اما آیا خرید و فروش کنیز حلال است و می توان در جنگ عده ای را به عنوان کنیز گرفت؟ جواب در خود آیه وجود دارد..
در مواردی که حرف از کنیز به میان آمده خداوند از عبارت «ملكت» استفاده کرده است یعنی فعل ماضی، آنچه از قبل به دست آورده اید! نتیجه ساده است : هرکسی از قبل مالک کنیزی بوده اکنون اجازه ازداج با او را دارد! و با توجه به «ماضی»بودن فعل اینگونه استنباط می شود که به اسارت گرفتن زنها در جنگ با اهداف جنسی و به کنیزی گرفتن آنها حرام می باشد و خداوند هیچگاه دستور به رابطه جنسی با غیر مسلمان نداده همچنین هیچگاه بر خرید و فروش آن احکامی نه نهاده و همیشه امر به آزادی یا ازدواج با آنان را داده است.
کنیز با سه شرط حلال می شود: اول کنیز باید از دوره قدیم باشد(به اعتبار فعل ماضی) یعنی خرید کنیز بعد از این آیات مجاز نبوده و نیست. و دوم مسلمان باشد و سوم ازدواج صورت بگیرد آنگونه که خداوند بین چند همسری و انتخاب یک زن و یک کنیز فرقی قرار نداد و همه را در ابتدای آیه فرمود:«فانكحوا» و اجازه از اولیاء کنیز برای ازدواج واجب است
ازدواج با کنیز به معنی آزاد شدن و در جایگاه همسری قرار گرفتن است. با این اوصاف بنظر شما در همان زمان قدیم آیا یک مرد رغبتی برای ازدواج با کنیزش داشته؟ در حالی که می توانست از زنهای آزاد انتخاب کند و حتی تا چهار زن به همسری بگیرد؟ و این حکم  به سر افرازی برای اسلام ومسلمانان در مواجه با برده داری بوده است. یک مرد که می تواند از هر زن آزاده ای برای ازدواج انتخاب کند اکنون خداوند به او می گوید با خدمت کار (کنیز) خود ازدواج کن!
نکته دیگر: فقط عبارت «ملكت ايمانكم» به برده و کنیز  گفته می شود و جالب است که در ترجمه ها هروقت از عبارت های قرآنی دیگر در مخاطب قرار دادن پسر یا دختر استفاده شده باز هم ترجمه شده: کنیز ...! 
در مجموع این مفاهیم و استدلال ها به روشن شدن بسیاری از  نادانسته ها کمک می کند...
1400 سال قبل دین اسلام برای پایان دادن به برده داری احکامی را وضع کرد تا به این ماجرا پایان بخشد در حالی که اروپا و آمریکا حدود صد سال هست که برده داری به شکل قدیم را تغییر داده. کم دانشی مسلمانان باعث شده تا پاسخ درستی برای این حکایت نداشته باشند و همچنان بسیاری اعتقاد به گرفتن کنیز و برده داشته باشند ولی همانطور که در آیه نشان داده شده حکم مربوط به گذشته می باشد. در مورد ازدواج با کنیز اینگونه تصور کنیم که در زمان حال به عنوان یک مرد هستید و در خانه خود خدمت کار دارید. شما تصمیم به ازدواج می گیرید و چند پیشنهاد به شما داده می شود: شما امکان گرفتن چند زن را به همسری دارید یا به خواستگاری یک خانم بروید و یا با خدمت کار خود پیوند زناشویی ببندید؟ اما چرا گرفتن کنیز در جنگ و... حرام است؟ به همان دلیل که یک مرد نمی تواند زن پنجم بگیرد (اول آیه) کنیز هم مربوط به گذشته است و نمی شود انسانی را به کنیزی گرفت. نکته دیگر در توجه به عدالت است. در آیه سه بار بر عدالت تاکید شده و یا به عبارت دیگر مجرد بودن زنان مومنه خارج از انصاف است. در اسلام مجردی جایگاهی ندارد و از تشکیل خانواده حمایت می شود. بحران موجود در نتیجه بی عدالتی و اسلامی نبودن بروز کرده.


ذلک ادنی الا تعولوا           این ( تک همسری ) به سرکش نشدن نزدیک تر است.


بی توجهی و کم محبتی به همسر نوعی طغیان محسوب می شود و رفتار منصفانه بین چند زن به راحتی امکان پذیر نیست. برای یک مرد که بخواهد با برابری رفتار کند نمی تواند با چند زن این توازن را برقرار کند البته اگر به عدالت اجتماعی بخواهد عمل کند آن موقع نمی تواند نسبت به زنان مومنه مجرد بی اهمیت باشد. قسمت آخر آیه نمی گوید اگر با یک زن پیمان زناشویی ببندید دیگر شخص عادلی هستید بلکه می فرماید به عدالت نزدیک! شده اید! چه بسیاری از مردها که حتی نسبت به یک همسر هم رعایت انصاف را ندارند! پروردگار به سرکشی اشاره کرده و این نشان دهنده رفتار خود برتر بینی مرد نسبت به همسرش می باشد که اگر تعداد زنهای یک مرد بیشتر شود این خودبزرگ بینی بیشتر جلوه می کند. مرد نباید با زن خود رفتار خودپسندانه ای داشته باشد بلکه با تواضع و محترمانه رفتار کند. این توصیه قرآنی برای زن و شوهر ها است که می بینیم چه قدر در جامعه و حتی مذهبی ها رعایت می شود!
آیه 3 سوره نساء سه مرتبه در مورد عدالت صحبت می کند و برای اجرای توازن اجتماعی یک بار توصیه به ازدواج می کند و سه گروه از زنان را از نظر تعدادی پیشنهاد می دهد. این آیه هدف از ازدواج را تامین نیازهای جنسی نمی داند بلکه مجرد بودن خانم ها را خارج از توازن می داند و ازدواج مرد «مومن » نسبت به زن «مومنه» برای عدالت ! واجب شده است. خداوند در این آیه برای پشتیبانی زن مطلقه و همسر شهید و یا خانمی که مرد زندگی اش فوت کرده نشانه گذاشته شده.....زندگی ادامه دارد....
همانطور که نماز و روزه واجب است یا حجاب برای خانم ها، ازدواج هم واجب است. نشانه یک جامعه سالم وجود توازن بین زنها و مردها در تشکیل زندگی مشترک است. و عدم تعادل بین مجردها نشانه بی عدالتی است! مرشد های دینی تا آنجا که مسئولیتی متوجه آنها نکند مردم را به احکام دعوت می کنند فرض کنید نماز خواندن را توصیه می کنند ولی هیچگاه نمی گویند افراد با درامد کم برای گرفتن زکات مراجعه کنند! یا توصیه به ازدواج تا هنگامی که کسی درخواست کار یا مسکن نداشته باشد ولی اگر احساس کنند که سفارش به ازدواج برای آنها مسئولیتی دارد هیچگاه کلامی نخواهند گفت! فرض کنیم شخصی به پزشک مراجعه می کند و دکتر به برسی آسیب مشغول می شود نه اینکه وقت سپری کند و علاج نکند! هر کشوری بیماری های اجتماعی خواص خودش را دارد. کار و درآمد، مسکن، تامین معاش و رفاه، ازدواج، اشتغال مردها و انجام وظیفه سرپرستی و....
کمتر کسی برای گرفتن حقوق اولیه خود سخن می گوید ولی از روی نادانی برای پرداخت انواع مالیات ها و قبض ها و .... نه تنها اعتراضی ندارد بلکه تصور می کند وظیفه شرعی دارد....


«بنده خدا»






#نساء#سوره#تفسیر

۱۳۹۴ دی ۲۵, جمعه




سوره نساء آیه 2
وآتوا اليتامي اموالهم ولا تتبدلوا الخبيث بالطيب ولا تاكلوا اموالهم الي اموالكم انه كان حوبا كبيرا

و اموال اشخاص بی سرپرست را به آنها باز گردانید،  ودارایی های بی ارزش خود را با ثروت ارزشمند یتیمان جابه جا نکنید،  و ثروت بی سرپرستان را به سمت سرمایه های خودتان بالا نکشید که خوردن آن اموال  بس غذایی بسیار پر حرارت است.


وآتوا اليتامي اموالهم...و اموال اشخاص بی سرپرست را به آنها باز گردانید...


یتیم یعنی بی سرپرست و شامل دختر و پسر های کوچک که توان تامین مالی و مایحتاج خود را ندارند می شود. همچنین خانم ها که به دلایل مختلف تنها هستند ( طلاق یا شهادت همسر و..) در محدوده بی سرپرست قرار می گیرند. این تعریف از آنجا اهمیت دارد که در فهم برخی آیات دچار اشتباه نشویم و تصور نشود که فقط کودکان مورد نظر است. در نظام خداوند مرد مسئول خانواده می باشد و اداره زن و فرزند به عهده آقای خانه گذاشته شده. به دست آوردن مال و تامین پوشاک و مسکن و.. به عهده مرد است در مقابل اگر زنی سرپرست نداشت یعنی پدر یا همسر که عهده دار این وظیفه باشد آن موقع این خانم در محدوده بی سرپرست قرار می گیرد. خانمی که امکان کسب معاش و مایحتاج زندگی را ندارد.
کودکان و نوجوانان دختر و پسر که پدر نداشته باشند شامل فوت پدر یا شهادت یا حتی طلاق که همه بی سرپرست (یتیم) محسوب می شوند.
نکته قابل تامل در دارائی این اشخاص است! در واقع وظیفه سرپرست خانواده در زمان زنده بودن را نشان می دهد که برای زن و فرزندان خود ثروتی تامین کند تا در صورت فوت و.. این اعضای خانواده او به فقر و ضعف کشیده نشوند. در کلام خداوند چند مورد اشاره شده که می تواند الگوی صحیح باشد:
* آیه 82 از سوره کهف اشاره به گنجی دارد که در دیوار مخروبه ای نهفته است و متعلق به دو فرزند یتیم بوده که موسی و یکی از بندگان خدا آن دیوار در حال فرو ریختن را باز سازی می کنند تا در آینده به دست آن فرزندان برسد. یعنی جمع آوری گنج برای فرزندان با حمایت رسولان خدا همراه بوده!
* توجه به ارث دلیل دیگر بر مهم بودن حمایت سرپرست خانواده از همسر و فرزند و.. می باشد
* در آیه 9 سوره نساء به فرزندان اشاره شده که ضعیف هستند و قادر نیستند گلیم خودشان را از آب بکشند

می خواهیم این نتیجه را بگیریم که سرپرست خانه باید به فکر آینده همسر و فرزندانش باشد و اموالی را برایشان تدارک ببیند. جمع آوری ثروت در حد معقول برای افراد تحت سرپرستی با قوانین خداوند سازگاری دارد.
سرپرست خانه که فوت کند و فرزندان کوچکی داشته باشد به راحتی اموال فرزندان و همسر او مورد تعرض قرار می گیرد. از فامیل نزدیک تا دولت و ... همه خود را سهم بر ارث می دانند! با قانون یا بدون قانون هیچکسی اجازه ندارد در ثروتی که خداوند برای امرار معاش زن و فرزند باقی گذاشته شده است شریک شود!

ولا تتبدلوا الخبیث بالطیب.. و پلیدی را به پاکی دگرگون نسازید!..

ییک نفر که اموال درجه دو و یا سه را دارد با دارائی های درجه یک (بی سرپرست) جابجا می کند. خانم و یا بچه ی بی سرپرستی اموال خود را جهت رشد یا امانت در اختیار شخصی قرار می دهند و در زمان بازخواست اموالشان با کالا های کم ارزشی روبرو می شوند!
اگر زمینی در منطقه خوبی به ارث گذاشته شود در زمان بزرگ شدن یتیم به او زمین داده می شود ولی نه در جای اولیه! یعنی مال یتیم از کیفیت بالاتری برخوردار بود ولی اکنون زمین کمتر یا در محله ای دیگر به او داده می شود! این جابجایی نهی شده است.گفتیم یتیم شامل زن بی سرپرست هم می شود یعنی خانمی که همسر و یا پدر ندارد و ثروتش را برای تجارت یا امانت به شخصی می سپارد و در زمان بازپس گرفتن امالی را می گیرد که کیفیت اولیه را ندارد. تغییر در اموال به حالتی که از کیفیت آن بکاهد مورد نهی قرار گرفته است. یک حالت دیگر هم می شود بیان کرد: فردی ثروتش را از راه نامشروعی به دست آورده و اموال یتیم که از راه حلال بوده را با دارائی خودش جابجا می کند یا با هم در می آمیزد. این قسمت از آیه نشان می دهد هدف بالا کشیدن دارائی یتیم نیست بلکه جابجا کردن است.

ولا تاكلوا اموالهم الي اموالكم... و دارائی های بی سرپرستان را به سمت سرمایه های خودتان بالا نکشید...

برای بالا کشیدن اموال و موجه جلوه دادن آن کافیست تا ثروت ها در هم آمیخته باشد و این عمل یک منکر است! گاهی حکومت ها و یا رئیس و بزرگان این رفتار را با ثروت مردم می کنند و گاه مردم با بی سرپرستان جامعه این راه را در پیش می گیرند... خلاصه هرجا که پول و ثروت باشد همان جا عده ای برای بالاکشیدن اموال حاظر هستند! می خواهد مدعی ارباب جهان، آمریکا باشد یا دولت های اسلامی بر سر چاه های نفت و ... یا بچه های یتیم یا زن بی سرپرستی که نمی تواند از اموالش مراقبت کند... این ترکیب اموال شخصی با داشته های دیگران یک منکر است! با قانون بین المللی یا قوانین حکومتی یا  سوء استفاده از یتیم...
ثروت کودکان و زنان بی سرپرست شامل چه چیزهایی می شود؟ در قسمت اول شکی نیست و می گوییم آنچه برایشان به ارث گذاشته شده است که در این حالت بسیاری از مردم تصور می کنند که این آیه چه ربطی به ما دارد؟ یتیمی در خانواده ما نیست که اموالش را تصاحب کنیم! اما بی سرپرست در پول و اموال همه شریک هست! خداوند در سایر آیات اشاره می کند: از آنچه! به دست می آورید بخشی به نیازمندان و بخشی سهم یتیمان می باشد... و این که خواندیم اموال یتیمان را بالا نکشید، شامل همه می شود و همه مردم و دولت ها مسئول هستند تا بخشی (هر چند اندک) از درآمد را به زنان بی سرپرست و فرزندان یتیم اختصاص بدهند. یعنی آیه شامل حال ما هم می شود! البته این کمک و یاری با حل مشکلات اقتصادی و معیشتی ما هم همراه است. اگر درآمدمان کافی نیست، یا (رزق) ازدواج تاخیر افتاده، برسی کنیم که آیا حق یتیم را ادا کرده ایم؟ و اگر دولت با مشکلات اقتصادی روبرو هست و ادعای مذهب هم دارند، ببینند وضع زنان بی سرپرست چگونه است! آیا در گوشه های خیابان شهر رها نشده اند؟ یا حالی از فرزندان یتیم می گیرند! یا همانند حکومت های گذشته در کاخهای ظالمانه و دور از بندگان خدا سرگرم دنیا شده اند!
( برخی از کشورهای اروپایی و آمریکایی به عنوان الگو در حمایت از این اقشار اجتماع مورد توجه هستند )

انه كان حوبا كبيرا.. که خوردن آن اموال  بس غذایی بسیار پر حرارت است.

عبارت (حوبا) در آخر این آیه در کل کتاب یکبار تکرار شده و یافتن ترجمه بهتر و تحقیق در کلام را نیازمند است. در ترجمه معمول نوشته شده (گناه بزرگ) ولی کلمه گناه با ( اثم ) معرفی شده. در تحقیقی کوتاه متوجه خواهید شد در عرب برای خوراکی و یک ظرف پر از غذا از این عبارت استفاده می شود.( « حوبا » را  در سایت yahoo و msn و google جستجو کنید و گزینه image  را انتخاب فرمایید) دلیل دوم که این کلمه معنی گناه نمی دهد را با توجه به برگشت ضمیر به (ولا تاكلوا) می باشد. ابتدا نهی از منکر شده و حالا اگر شخصی مرتکب این خطا شود یعنی اموال بی سرپرست را ( خوردن ) ( بلعیدن ) ( از گلو فرو برد ) در اینجا و نتیجه می شود ( حوبا )  غذایی که شکم را پر کرده، خوراکی که از گلو فرو رفته. ودیگر ویژگی این لقمه در اندازه آن بیان می شود: (کبیرا) عجب لقمه بزرگی! این آیه  ( حرام، ممنوع) بودن خوردن اموال بی سرپرست را بیان کرد ولی در مورد نتیجه سخنی به میان نیاورده است! سرانجام این رفتار در آیه 10 قابل برسی است.
 حوبا کبیرا (غذای شکم پرکن..خوراک بسیار گرم)
گاهی ممکن هست یک غذای ناسالمی را شخصی بخورد و از گلو فرو برد و نتیجه در بد حالی و دل درد و تهوع بروز داده می شود. حالا فرض کنیم که آن فرد از آن خوراک زیاد خورده باشد! و بد احوالی او خیلی شدید باشد.. خوردن مال یتیم هم اینگونه تاثیر دارد! یادآوری می کنم که از هر ثروتی که به دست ما می رسد بخشی از آن سهم یتیم محسوب می شود و اگر به وظیفه خود عمل کنیم محال است به فقر دچار شویم و اگر هم امکان کمک مالی نبود از سایر روش های حمایتی و محبتی می توان بهره جست.. البته آیات قرآن برای عمل کردن است و هر کسی بسته به توان مسولیت دارد.
رئیس و یا نماینده و یا رهبر مسئولیت سنگینی در قبال یتیمان جامعه دارند و بار سنگینی را به دوش می کشند در مقایسه با مردم. اگر افراد جامعه باور داشتند که چه مواخذه ای برای پیشوایان در انتظارشان است هیچگاه برای گرفتن پست و ریاست داوطلب نمی شدند!
اگر هم می خواهید ببینید اینده اقتصاد هر کشوری چگونه است به چند فاکتور حیاتی دقت لازم است و یکی از این مشخصه ها توجه به بی سرپرستان جامعه است. اگر یتیمان را رها شده دیدید بدانید که آن رهبر و جامعه رنگ خدایی ندارند هرچند که ظاهر مذهبی داشته باشند و حتما آن جامعه دچار فقر خواهد شد!
 اما مخاطب آیات قرآن چه کسی و با چه درجه از بار مسولیت می باشند؟
شکی نیست که همه انسانها با هر ملیت و آیینی مخاطب کلام قرآن هستند همان گونه که در آیه یک نساء فرمود: ( يَا أَيُّهَا النَّاسُ ) . اما وظیفه یک شهروند عادی با یک مدیر با هم فرق دارد و تکلیف یک مدیر با یک رهبر یکی نیست و مسئولیت هر شخصی بنا بر ثروتش هم جداگانه محاسبه می شود. اگر به یتیم در آیه ای که خواندیم بها داده شده حالا هر شخصیتی بنا بر دارائی و موقعیتش قابل مواخذه می باشد. توجه امام علی ع به یتیمان قابل ستایش است و اگر می خواهید رهبران جوامع اسلامی را با همین گزینه محک بزنید کافیست تا احوال یتیمان و زنان بی سرپرست جامعه را برسی کنید. شما را به تفکر دعوت می کنم: اگر کودکان یتیم و زنان بی سرپرست را رها شده یافتید....
برای افراد دارا هم اینگونه است که به نسبت ثروت خود آیا از یتیم پشتیبانی می کنند؟
داشتن ظاهر مذهبی و نماز خواندن به معنی بندگی خدا نیست. به سادگی با شعار اسلام نباید فریب خورد.

به راه های مختلفی آدمها از راه مستقیم باز می مانند گاه گرفتار دنیا می شوند و گاه بنام دین فریب می خورند. میزان قرآن است رفتار هر دین دار و مدعی مذهبی را با کلام خدا مقایسه کنید...
#نساء#سوره#تفسیر

۱۳۹۴ دی ۲۲, سه‌شنبه


احکام آیات 

1-  واجب بودن پیروی از شریعت خداوند. 
وظیفه یک شهروند عادی با یک مدیر با هم فرق دارد و تکلیف یک مدیر با یک رهبر یکی نیست و مسئولیت هر شخصی بنا بر ثروتش هم جداگانه محاسبه می شود ( لا یکلف الله نفسا الا وسعها )
«امر به معروف» « اتقوا الله » «سوره نساء  1 »

2- برگرداندن اموال اشخاص بی سرپرست واجب است
«امر به معروف» « وآتوا اليتامي اموالهم » «سوره نساء  2 »
( بی سرپرست شامل کودکان و زنانی که دارائی هایشان را در اختیار آنها نیست و پدر یا شوهر ندارند می شود.. به کودکان زمانی دارائی بر می گردد که توانایی لازم برای فعالیت اقتصادی داشته باشند و آن ثروت را نابود نسازند. داشتن رشد فکری و جسمی لازم شرط در اختیار گرفت ثروت است به استناد آیه ... ()

3- جابه جا کردن اموال یا هر چیز دیگری که فاقد ارزش است یا کم ارزش است با کالا های با ارزش اشخاص بی سرپرست ممنوع است
«نهی از منکر»«ولا تتبدلوا الخبيث بالطيب»«سوره نساء 2 »

4- بالا کشیدن دارایی های یتیم به سمت ثروت شخصی و جلب منافع به وسیله دارائی های یتیم در اموال شخصی ممنوع است.
«نهی از منکر»« ولا تاكلوا اموالهم الي اموالكم »«سوره نساء 2 »


5- اموال یتیم به دو شکل تعریف می شود 1 اموال به ارث رسیده 2 سهمی از درآمد هر شخص یا حکومت، اموال یتیم محسوب می شود و واجب است به این اشخاص پرداخت گردد.




۱۳۹۴ دی ۱۴, دوشنبه



سوره نساء آیه 1

يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده وخلق منها زوجها وبث منهما رجالا كثيرا ونساء و اتقوا الله الذي تساءلون به و الارحام ان الله كان عليكم رقيبا
ای مردم از مربی خود پیروی کنید، آنکه شما را از « یک جسم » آفرینش کرد و از آن جسم واحد همسرش را پدید آورد و گسترش داد از آن زوج، مرد های بسیاری و زنان و از شریعت خداوند پیروی کنید، آن پروردگاری که از او حاجت طلب می کنید وخیشاوندی هم از جانب خدا هست ، به درستی که خداوند بر شما نگرنده است.


يا ايها الناس.... ای مردم!

این بار خداوند مومنان یا اشخاص خاصی را مخاطب نکرده و با همه جهانیان سخن می گوید. پروردگار ما همه مردم یکی هست و خالق همه انسانها، مردم کره زمین را مخاطب قرار داده و می فرماید:

اتقوا ربكم....از مربی خود پیروی کنید

تقوا که بارها در قرآن آمده به معنی اطاعت از فرامین خداوند است شاید به این دلیل مهم باشد که بیشتر مردم از فرامین پیشوا یا کشوری یا مذهبی اطاعت می کنند قوانینی که با دستورات خداوند فرق دارد! فرض کنیم پروردگار رئیس سازمان ملل است و طی بیانیه ای از همه مردم کره زمین می خواهد از قوانین او پیروی کنیم. و چه بسیار آیین هایی که رنج بیهوده برای انسان دارد و ساخته ذهن یا افکار جعلی صاحبان قدرت است که برای سلطه بر انسان از خرافات به نام حقایق دینی بهره می برند. احکامی که خداوند نگفته است! 
(رَبَّكُمُ) به معنی مربی یا صاحب اختیار است. فرعون خود را مربی و صاحب اختیار مردم می دانست و یا در زمان حال رهبران کشورها خود را مربی و صاحب اختیار می دانند مثلا یک رهبر ، مردم کشورش را به سمت اقتصاد پرورش می دهد و هرگونه که بخواهند مالیات می گیرند و خود را در ثروت مردم سهیم می داند یا هیتلر که مردم کشورش را به سمت قدرت طلبی پرورش داد.. کافی هست کمی توجه کرد تا مسیر پرورشی هر کشوری را فهمید و خداوند می گوید من برای پرورش شما برنامه دارم بایید و از من پیروی کنید! ( اتقوا ربكم )

الذي خلقكم.... آنکه آفرینش کرد شما را...

مثال : یک کارخانه  اقدام به طراحی خودرو می کند و بعد به خریداران می گوید از قوانین سازنده ماشین پیروی کنید! از شرکت سازنده! خداوند هم در بیان علت اطاعت از او توجه ما را به خالق بودنش جلب می کند. کسی که ما را ابداع کرد! آفرینش کننده همه انسانها. در دنیای امروز کسی باور نمی کند که نقاشی وجود داشته باشد بدون صاحب اثر پس خداوند هم در مورد خلقت با ما سخن می گوید و این چرخه آفرینش را از آن خود می داند. نکته ای که می توان به آن توجه کرد در تفاوت از پیروی از قوانین حکومتی با قوانین خدایی در چیست؟ در حکومت ها برای سرپیچی کنندگان از قوانین مجازات در نظر گرفته شده و مردم جریمه و زندان می شوند یعنی آزادی در انتخاب مسیر وجود ندارد. مانند عبور از چراغ قرمز و جریمه شدن. ولی در نظام خدایی آزادی وجود دارد انسان می تواند از روی اختیار به احکام خداوند پایبند باشد یا از خط قرمز های خدایی عبور کند و هیچ اتفاقی هم نیفتد! قتل یا خوردن مال مردم توسط حکومت ها یا هر فسادی با عکس العمل خداوند همراه نیست! اما پروردگار همانند کارخانه خودرو سازی به مصرف کنندگان هشدار می دهد! سازنده ماشین به خریدار می گوید که تعویض روغن برود یا با ماشین تصادف نکند و خودرو را معیوب نکند و اگر کسی رعایت نکرد ماشین او به زودی خراب و یا بلا استفاده می شود! پروردگار هم به عنوان سازنده ما درخواست اطاعت از آیین اسلام (انسانیت،سلامت،رستگاری) را دارد.

من نفس واحده... از یک جسم...

تصور عمومی و همگانی مردم و حتی بسیاری از بزرگان بر این باور هستند که ابتدا مرد آفریده شده و بعد از آن زن و حالا ببینیم که خداوند که خود خالق است چگونه بیان می کند..... انسان در پیدایش اولیه فاقد جنسیت بوده و هیچ گرایشی به مذکر بودن یا مونث بودن نداشته و آفرینش از یک جسم شروع شده است. تاکید کلامی آیه ( واحده ) بر درست بودن این محتوا صحت می گذارد. از دید پروردگار هیچ فرقی بین زن و مرد در آفرینش وجود ندارد و حتی به همه ما با یک کلام مشترک صحبت می کند. نتیجه اینکه در ابتدا خلقت زن و مرد در یک پیکر جان گرفته اند.

وخلق منها زوجها.... و زوج او را از آن تن آفرید.....

زوج به معنی قرین است یعنی مکمل یکدیگر. مثال: در مورد تصاویر تکثیر سلولی حتما در فیلم ها دیده اید ابتدا یک سلول هست ( خلقت آدم) و بعد همان یک سلول به دو قسمت تقسیم می شود (زن و مرد) و بعد به تعداد بسیار زیادی سلول افزایش می یابد ( زنان و مردان بسیار ). برخی از زن و شوهر ها این احساس یکی بودن را دارند و با اینکه دو بدن جدا دارند ولی خودشان را یک هویت واحد، یک جسم می دانند که در روابط عاشقانه یکی شدن را بهتر درک می کنند و همان زوج هیچ وقت این صمیمیت و یکی بودن را با فرزند خود ندارند به دلیل هویت جدا بودن بچه. و برای افراد مجرد هم نیاز به تکامل و یافتن مکمل برای واحد شدن وجود دارد و این چرخه ادامه پیدا می کند... در فارسی به ازدواج می گوییم (پیوند) یعنی دو وجود از هم جدا که یکی می شوند یا عبارت (وصلت) یعنی زن و مرد که با هم وصل می شوند و همان عبارت اولیه قرآنی را می سازند(من نفس واحده)
می خواهیم به این یقین برسیم که در ابتدا آفرینش وجودی به اسم مرد خلق نشده و آفرینش در ابتدا یک وجود مشترک از زن و مرد بوده که بعد تفکیک شده است شاید بهترین مثال همان تکثیر سلولی شاهدی بر این مدعا باشد.
فیلم اول تکثیر سلولی:
http://www.aparat.com/v/xHsol/%D8%AA%D9%82%D8%B...
فیلم دوم:http://www.aparat.com/v/L7Jfy/%D8%AA%D9%82%D8%B...نحوه تقسیم سلول های جنسی



وبث منهما رجالا كثيرا ونساء... و گسترش داد از آن زوج، مرد های بسیاری و زنان...


زاد و ولد همه انسانها بعد از به وجود آمدن رابطه زوجیت تحقق یافته است و همه ما از یک ریشه سرچشمه گرفته ایم. در ابتدا توجه به خلقت و آفرینش مرد شده و فراوانی این جنس از انسان و در ادامه به گسترش زنها اشاره شده. از آنجا که زن و مرد تشکیل یک هویت انسانی واحد را می دهند ولی با تفکیک در مسئولیت پذیری و وظایف متفاوت، خداوند هم در آفرینش به مردهای بسیار اشاره کرده و مرد را به عنوان مسئول زندگی و شخصی که وظیفه حمایت و سرپرستی از زن را به عهده دارد معرفی می کند یعنی لازمه انجام این تکلیف مقدم بودن در خلقت است و بعد از آن اشاره به ازدیاد جمعیت خانم ها می کند و رَحم محلی برای خلقت فرزند در اختیار زن قرار گرفته و نتیجه این تولدها و گسترش نسل در عبارت اَرحام بارها با مهر و محبت از جانب پروردگار یاد شده است. مرد و زن   کامل کننده یکدیگر هستند و مقدم و ماخر بودن در قرآن جنبه نقش آفرینی هر کدام را بیان می کند. 

نظریه ای که در بین آیات دیگر و این آیه می توان یافت اشاره به داشتن سرچشمه ی واحد همه انسانها می باشد این نکته در صورتی تغییر می کرد که حضرت عیسی ازدواج می کرد و صاحب فرزند می شد و نسل گسترش یافته انسان از دو ریشه مختلف می شد! به دلیل شباهت در خلقت آدم و حضرت عیسی که هر کدام اصیل و از خاک بودند...


و اتقوا الله الذي تساءلون به...و از شریعت خداوند پیروی کنید آن پروردگاری که از او درخواست می کنید....

هر اداره ای قوانین خودش را دارد و پرسنل هر ارگانی از رئیس خودش اطاعت می کند. اگر از یک کارمند بپرسی چرا دستور رئیس را می پذیری پاسخ می دهد چون اداره تامین کننده نیازها و خواسته های او هست. خداوند هم از ما می خواهد که فرمان بُردار او باشیم همان آفریننده ای که همه نیازهایمان را از او طلب می کنیم.
مثال دیگر:
اهل یک خانه از پدر مرتب تقاضاهای مختلفی دارند. بچه ها هزینه تحصیل و خرید پوشاک و..... یا زن از شوهرش درخواست هایی دارد، رفتن به مهمانی ، خرید خانه، تامین مالی و... پدر هم می گوید شما که همه درخواست هایتان از من است پس از من پیروی کنید..
در این آیه برای بار دوم است که خداوند از ما می خواهد از آیین خدایی پیروی کنیم. من فکر می کنم بیشتر انسانها در جوامع مختلف تابع بزرگان دینی یا سیاسی خودشان هستند و از قوانینی پیروی می کنند که با شریعت خداوند در تضاد است. به همین دلیل بارها خداوند تاکید می کند که از شریعت «قرآن» پیروی کنید که لازمه آن خواندن و فهمیدن است.
و علت تابعیت از خداوند به دلیل حاجتمندی از «الله» ذکر شده. چه بسا افراد حاجتمندی که نیازشان را به غیر خدا می برند یا بین خود و خدا فاصله می اندازند یا به دنبال واسطه می روند، این افراد از مسیر خداوند خارج شده باشند. هر حاجتی را از »الله« بخواهیم و وسیله ها را بیش از آنچه هستند بالا نبریم. چه بسا رعایت احکام خداوند با حاجت روایی همراه باشد. یعنی رعایت پاکدامنی با ازدواج یا رعایت احکام مالی با ثروتمند شدن یا حمایت از یتیم و گرسنه به ایمنی از فقر و.... نتیجه می دهد. وخداوند در این عبارت کوتاه این مفهوم را بیان کرد (و اتقوا الله الذي تساءلون به)

و الارحام..... و خیشاوندی هم از جانب خدا هست... 

دلیل دیگر برای پیروی از فرامین خداوند در روابط خیشاوندی و رَحِم ذکر شده است. وظیفه بارداری و پرورش فرزند از رحم شروع می شود و به عهده زن گذاشته شده است و عبارت ارحام جمع و به فرزندان و نتیجه ها و زیرمجموعه ها گفته می شود. همه خانواده از زن سرچشمه می گیرد که خداوند این گسترش را به خود نسبت می دهد. یک زن می تواند با این اشاره پروردگار به خود مباهات کند که تمام بشریت از او پیدایش گرفته و می گیرد. درخواستی که درون هر بشری بعد از بلوغ وجود دارد تشکیل خانواده است. تقاضای همسر و بعد از آن فرزنددار شدن و ادامه نسل و فامیل.. همه این گسترش ها از طرف خداوند هست که با رعایت احکام پروردگار می توان روابط فامیلی پیدا کرد و آن را گسترش داد.


ان الله کان علیکم رقیبا.. به درستی که خداوند بر شما ناظر است.

در سیستم های حکومتی رهبر نمی تواند بر همه مردم جامعه نظارت داشته باشد بنا بر این از عوامل مختلفی برای برسی مردم بهره می برد ولی خداوند بدون واسطه بر رفتار تک تک انسانها نظاره گر است. پروردگار در عملکرد آدمی دخالتی ندارد و وسیله مراقبت انسانها در تقوا می باشد که هر کسی می تواند با اختیار آن را بپذیرد. تعریف تقوا را در کتاب های مذهبی و قوانین نمی توان یافت که غالبا با برداشت های ناصحیح به گمراهی جامعه دامن زده اند. محکم ترین دانش از جانب خداوند به وسیله قرآن در اختیار ما است که با تفکر و تدبر در آیات، فرق آیین خدایی با گمراهی دینی را روشن می سازد.نکته دیگر آیه در توجه به نام الله است که دو بار تکرار شده و مجموعا سه بار نام خداوند در یک آیه تکرار شده است. انسانهای یکتاپرست از تکرار نام خداوند به وجد می آیند و احساس آرامش آیه را دریافت می کنند.



#نساء#سوره#تفسیر

#عیسی